هم میهن/متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشر آن در کم خبر به معنای تاییدش نیست
سهدورهونیم حضور در مجلس پس از سالهای طولانی ریاست بر بسیج دانشجویی و سپس کنار رفتن در انتخابات ریاستجمهوری دوره سیزدهم به نفع ابراهیم رئیسی، مسیر را بهگونهای طراحی کرد که علیرضا زاکانی بهعنوان یکی از مدیران نسل جدید اصولگرا به صندلی شهرداری تهران رسید و در همین صندلی، هفته گذشته با ادبیاتی عجیب دانشجوها را خطاب قرار داد. محمد مهاجری، تحلیلگر اصولگرا و عضو سابق شورای سردبیری روزنامه کیهان در گفتوگو با هممیهن معتقد است: «ورود این بخش از مدیران حاصل دوران محمود احمدینژاد است و اینکه رفتارهای دور از انتظاری از فردی مانند علیرضا زاکانی دیده میشود، نمایشی از شخصیت واقعی او است. او بهزودی باز هم دست به جنجال و درگیری با سیاسیون خواهد زد.» از سال 84 به بعد ما شاهد ورود بخش جدیدی از مدیران اصولگرا به بدنه اجرایی کشور بودیم که جایگاه آنها ارتباطی با سابقه کاریشان ندارد. در روند قدرت گرفتن این افراد چقدر سیاسیکاری وجود داشته است؟روند ورود نسل جوانی که فاقد صلاحیتهای حرفهای برای تصدی مشاغل هستند، از زمان حضور آقای احمدینژاد در شهرداری تهران از سال 82 آغاز شد و سپس در سال 84 و با حضور در دولت و با شعار زیبای جوانگرایی اتفاق افتاد؛ شعاری که در دولتهای قبل غیر از دولت شهید رجایی محقق نشده بود، که آن هم اوایل پیروزی انقلاب و طبیعی بود. اما در دولت احمدینژاد دیدیم که ایشان به عناوین مختلف به افراد حکم میدادند و برای این کار هم دو هزینه میکردند که مادی و حیثیتی بود. شاید بهدنبال این بود که نسل نویی از جوانهای اصولگرا برای آینده دورتر تربیت شوند، اما بهخاطر ناتوانیها در همان افراد منصوبشده، عملا دیدیم که آن اتفاق نهتنها بهضرر آن جوانها تمام شد و برای آنها این ناکامیها را داشت و کاهش اعتبار را همراه آورد؛ بلکه دولت احمدینژاد هم نفعی از این جریان نبرد. البته احمدینژاد کارهای دیگری هم کرد و در کنار بها دادن به این جوانها سعی کرد تشکلهایی را کنار دولت خودش رشد دهد. مثلا به مداحان و هیئتهای مذهبی بها داد که در آن مقطع حس میشد کاری انقلابی است، اما بعدا مشخص شد که احمدینژاد هیچ هدفی جز بازی سیاسی با آن هیئتها و افراد نداشته است. درباره نسل جوان هم همین اتفاق افتاد. اینکه سیاسیکاری بود درست است، البته آن موقع برداشت این نبود و ایشان ادعا داشت که با مدیریتهای قبلی که کند و راکد هستند برخورد میکنیم و باید نسل جوان روی کار بیاید که فضای افسرده را از بین ببرد. تقریبا همه جریان اصولگرا هم با این ایده موافق بودند و تصور میشد جوانی و شور میتواند ضعفها را از بین ببرد، اما نتیجه این شد که احمدینژاد به واسطه مدیرانی که منصوب کرد یکی از ضعیفترین دولتهای بعد از انقلاب را داشت. از زمان حضور ابراهیم رئیسی در دولت هم بخشی از این مدیران در قدرت حضور دارند که نمونه بارز آنها مهرداد بذرپاش و علیرضا زاکانی هستند، نظرتان درباره رویکرد ایجاد شده در این زمینه با روی کار آمدن دولت سیزدهم و تغییرات در شورای شهر و شهرداری چیست؟شما میدانید در خیلی از کشورهایی که نظام حزبی حاکم است، بسیاری از وزرایی که از احزاب وارد دولت میشوند، لزوما افرادی که سابقه کار اجرایی داشته باشند، نیستند؛ یعنی این اتفاق در کشورهای دیگر هم رخ میدهد، اما فرق آن سیستمها با ایران این است که در آنجا اگر وزیر تغییر کند، فقط وزیر عوض شده است اما شاکله وزارتخانه تغییر نمیکند، اما در کشور ما وقتی یک وزیر میآید با یک قطار آدم وارد میشود و وزیر قبل با قطاری که داشته خارج میشود. اگر فقط تغییر یک وزیر باشد، خیلی زیان نمیرساند، اما وزیر جدید که میآید میخواهد برنامههای وزیر قبلی را شخم بزند و مدیران قبلی را بهصورت واگنی میخواهد تغییر بدهد. در این میان البته من فکر میکنم مهرداد بذرپاش، در مقایسه با برخی افرادی که در دولت هستند، سابقه مدیریتی بیشتری دارد و هم در دو سه سال گذشته که در دیوان محاسبات بوده، کمتر وارد بازی سیاسی شده است. به نظرم در بین افرادی که در دولت هستند، صرفنظر از اختلافات سیاسی که با این افراد دارم، بذرپاش خردمندتر است، اما در همین دولت افرادی مانند وزیر اقتصاد، رئیس بانک مرکزی و رئیس سازمان برنامه و بودجه واقعا از توانمندی کافی برخوردار نیستند و لطمههایی هم که الان دولت میخورد، ناشی از همین سوءتدبیر است. اما بخشی از این مدیران از جمله علیرضا زاکانی رویاهای بزرگی هم در سر دارند و مشخصا دوست دارند رئیسجمهور شوند، اما از همین افراد ما شاهد بیاخلاقیهایی هستیم که نمونه آن در روز دانشجو توسط شهردار تهران اتفاق افتاد. این موضوع را چگونه ارزیابی میکنید؟آقای زاکانی بداخلاقی نمیکند، همین که هست را نشان میدهد؛ شاید ایشان اصلا اخلاق خوب بلد نیست و همینطور بزرگ شده است. برایش هم مهم نیست جایی که حرف میزند، دانشجو نشسته یا مناظره است. ویژگی او همین است، در شهرداری تهران هم اصلا آدم موفقی نیست. نمیدانیم که از سمت شهرداری میخواهد رئیسجمهور شود، اما شهردار شدن ایشان فرصت خوبی بود که شاید شورای نگهبان هم متوجه شده باشد در تایید صلاحیت ایشان چه اشتباه بزرگی کرده است. این رویاپردازیها هم ذات انسان است که قدرتطلب است و رویاپردازی هم دارد، اما متاسفانه این رویاپردازی برای افرادی است که توانش را ندارند. بهعنوان آخرین سوال؛ علیرضا زاکانی از زمان ورود به مجلس هفتم تا مجلس یازدهم درگیریهای زیادی با افراد و نهادهای مختلفی از قاضی مرتضوی گرفته تا وزارت نفت دولت حسن روحانی داشت اما طی یک سال اخیر که به شهرداری آمده، خبری از این درگیریها نیست؛ تحلیل شما از این سکوت چیست؟احتمالا آقای زاکانی وقت ندارد و سرش شلوغ شده است. همانطور که گفتم زندگی آقای زاکانی همین است و اگر فرصت پیدا کند به اصل خودش برمیگردد؛ خیلی نگران نباشید، دوباره آن رفتارها را تکرار خواهد کرد.